آیا آزادی ترسناک است؟

 

پائولو فریره (۱۹۲۱- ۱۹۹۷) از فیلسوفان بلندآوازۀ تعلیم و تربیت قرن بیستم است. او برزیلی بود، اما اندیشه‌هایش فراتر از این کشور و در سطحی جهانی بر آموزش و پرورش دنیا اثر گذاشت. در جوانی مثل بسیاری از روشنفکران آن زمان به اندیشه‌های سوسیالیستی گرایش یافت و متأثر از جنبش چپ به صف منتقدان سرمایه‌داری پیوست. در همان سال‌ها  نیز به آثار متفکرانی مثل اریک فروم، ژان پل سارتر، فردریش هگل،  کارل مارکس، هربرت مارکوزه و جان دیویی علاقه‌مند شد. در دانشگاه حقوق خواند و مدتی هم وکیل دادگستری شد. اما عشق به مسائل تربیتی، او را به این عرصه کشاند و تحصیلاتش را تا مقطع دکتری در «فلسفه تعلیم و تربیت» دنبال کرد. در سال ۱۹۶۲ طرحی را با عنوان «پابرهنه‌ها هم می‌توانند بخوانند» اجرا کرد و به کمک ابتکاری با عنوان «حلقه‌های فرهنگی» فرصتی فراهم آورد تا گروه‌های مختلف مردم با هم کتاب بخوانند و دربارۀ محتوای آثار با یکدیگر گفتگو کنند. فریره ترویج آگاهی را مهمترین راه رهایی انسان از ستم می‌دانست و معتقد بود «آموزش آزادی است». او از نظام آموزشی حاکم انتقاد می‌کرد و آن را «آموزش بانکی» می‌خواند. به این معنا که حکومت ذهن کودکان را مثل حساب‌های بانکیِ خالی تصور می‌کند و می‌خواهد با پر کردن آن با آنچه حقیقت مطلق می‌داند، در این حسابها سرمایه‌گذاری کند و بعدها از آن برای بقاء سلطه‌گری خود بهره گیرد.

 دولت برزیل دیدگاه‌های انتقادی فریره را برنتابید و در سال ۱۹۶۴ او را به زندان انداخت. پس از آزادی به شیلی مهاجرت کرد و در آنجا به آموزش محرومان ادامه داد. نتیجۀ سال‌ها تجربۀ او انتشار کتاب «آموزش ستمدیدگان» بود که به زبان‌های مختلف - از جمله فارسی - ترجمه شد و برایش شهرتی جهانی به ارمغان آورد. این کتاب به سرعت به اثری پراستناد تبدیل شد که همراه با آثار «ایوان ایلیچ» جریانی انتقادی را به شیوۀ حاکم آموزشی آن زمان تشکیل داد. شهرت فریره باعث شد دانشگاه هاروارد از او برای تدریس دعوت کند و او با پذیرش این دعوت در ۱۹۶۹ راهی امریکا شد. هر چند سفرش به امریکا به مذاق دوستان سوسیالیست او خوش نیامد، اما تدریس در هاروارد را فرصتی برای ترویج اندیشه خود می‌دانست. انتقادها زمانی بیشتر شد که در اوائل دهه هفتاد به دعوت شورای جهانی کلیساها به ژنو رفت. منتقدان، همکاری او را با نهادهای سرمایه‌داری و مذهبی مغایر با دیدگاه‌هایش می‌دانستند. اما فریره که تشنۀ یادگیری بود بی‌اعتنا به این انتقادها به سفرهایش ادامه داد و در پروژه‌های یونسکو نیز شرکت کرد.

 همکاری با نهادهای بین‌المللی و آشنایی با فرهنگ‌های مختلف باعث شد که از هیجان انقلابی فریره کاسته شود و افق‌های تازه‌ای در ذهنش پدید آید. او دریافته بود که راه رهایی انسان نه انقلاب‌های ناگهانی و مبارزات قهرآلود، که رشد اندیشه و آگاهی انسان است. انسان‌های آگاه و خردمندی که فعالانه در بهبود زندگی فردی و اجتماعی خود بکوشند. فریره در جستجوی تربیت شهروند آگاه و آزاد بود که بتواند با گام‌های آهسته و پیوسته در خدمت بالندگی خود و جامعه باشد. او در ۱۹۸۰ به برزیل بازگشت و به کار در عرصه تعلیم و تربیت ادامه داد. اما زمانی که به برزیل بازگشت همان فریره‌ای نبود که ۱۵ سال پیش از آنجا رفته بود. نشانه‌هایی از پختگی در او دیده می‌شد که خبر از تحولی بنیادین در باورهایش می‌داد. شور تند انقلابی در ذهن و زبانش فروکش کرده بود و خردمندی تازه‌ای در نگاهش به زندگی موج می‌زد. بازتاب این نگاه در کتاب «آموزش امید: بازآفرینی آموزش ستمدیدگان» آشکار شد. فریره در ۱۹۹۷ درگذشت و میراثی رهایی‌بخش برای آیندگان به یادگار گذاشت. میراثی که «آزادی» و «آزادگی» در آن جایگاهی ممتاز دارد. در میان آثاری که درباره فریره به فارسی نوشته شده، کتاب «بازخوانی پائولو فریره: با تمرکز بر کودک و آموزش کودکان» به قلم ناصر یوسفی محصول پژوهشی است که سال ۹۴ در اختیار مشتاقان به مباحث انتقادی آموزش قرار گرفت و در اینجا به معرفی آن می‌پردازم.

 معرفی کتاب

مؤلف کتاب آقای ناصر یوسفی از نویسندگان و پژوهشگران حوزۀ ادبیات کودک در ایران است. از دیگر آثار او می‌توان به «بازخوانی اریک فروم»، «رویکردهای آموزشی در کار با کودکان خردسال»، «اگر تو شاعر باشی»  و «صلح را باید از کودکی آموخت» اشاره کرد. ایشان در پیشگفتار کتاب تأکید می‌کند آنچه در این اثر نوشته دریافت و بازخوانی او از اندیشه‌های فریره است و چه بسا دیگران تفسیر متفاوتی از آثار فریره داشته باشد. زیرا در ایران او بیشتر در مقام یکی از نظریه‌پردازان سوادآموزی و تفکر انتقادی مطرح شده است. در حالی که اندیشه‌هایش فقط به این حوزه محدود نمی‌شود و چهره‌ای چندگانه دارد. بسیاری او را فیلسوف تعلیم و تربیت می‌دانند. اما در کنار آن روان‌شناس و نظریه‌پرداز فرهنگ و سیاست نیز است. او یکی از منتقدان روانشناسی رفتارگرا محسوب می‌شود و رفتارگرایان را در شناخت آدمی ناتوان می‌داند. زیرا تحت تاثیر آراء «اریک فروم» از طرفداران «روانشناسی انسان‌گرا» است و تعریف خاص خود را از انسان دارد: «انسانی که فریره معرفی می‌کند برای آگاهی خود می‌کوشد، از موانع و محدودیت‌هایی که قدرت‌ها برای او ساخته‌اند عبور می‌کند، شک می‌کند و سکوت خود را می‌شکند. انسان فریره همان قدر که منتقد است، اهل گفت و شنود است، رؤیاپرداز است، خلق می‌کند و به زندگی و به آینده امیدوار است» (ص. ۱۵)

 کتاب حاضر پنج فصل دارد. فصل نخست روایتی از زندگی فریره است که علاوه بر زندگی‌نامه و سالشمار حیات او بخشی دربارۀ «افراد موثر بر اندیشه‌های فریره» دارد. او نیز مثل هر متفکر دیگری در طول حیات فکری خود از آراء اندیشمندان مختلف بهره گرفته که در این کتاب به تأثیر ارنستو چه‌گوارا، ژان پل سارتر و هربرت مارکوزه اشاره شده که هر یک به نحوی بر فضای روشنفکری آن زمان مؤثر بوده‌اند. گویا در آن دوران چه‌گوارا به سبب شجاعتش در مبارزات چریکی و سارتر به دلیل اندیشه‌های آوانگاردی که داشته محبوب روشنفکران زمان بوده‌اند و فریره نیز از موجی که جهان آن روزگار را در بر گرفته بود، بر کنار نمانده است. مؤلف با معرفی سارتر به عنوان نماد روشنفکری عصر فریره می‌‌نویسد: «یکی از مهمترین نظراتی که سارتر به ترویج آن پرداخت، تئوری نظریه و عمل اگزیستانسیالیست‌ها بود. سارتر نیز اعتقاد داشت انسان فقط اندیشه نیست. انسان بودن چیزی فراتر از اندیشه است. انسان نیاز دارد عمل کند، رنج بکشد، انتخاب کند و مسئولیت بپذیرد. انسان محصول تجربه‌هایی است که به واسطهء کنش خود در دل زندگی به دست می‌آورد». (ص. ۴۲)

 در ادامه این فصل، مؤلف به تبیین دو مولفۀ مهمِ «آزادی» و «دنیای بهتر» در آراء مارکوزه می‌پردازد و می‌نویسد: «مارکوزه آزادی انسان را اصل و اساس تغییر برای ساختن دنیای بهتر معرفی می‌کند ... جامعه‌ای بدون جنگ، بدون سرکوب، بدون استثمار، بدون فقر و بدون اسراف!» (ص. ۴۷). او بر این باور بود که فاشیسم، مارکسیسم به روایت شوروی و سرمایه‌داری غربی سه ناهنجاری بزرگ قرن بیستم هستند و این نگاه انتقادی برای فریره بسیار الهام‌بخش بود. حتی در زمان انتخاب عنوان «آموزش ستمدیدگان» برای کتابش متأثر از دیدگاه مارکوزه بود. زیرا واژگانی همچون آموزش و پرورش ستمگر، خانوادۀ ستمگر، بازار ستمگر و حتی پزشک ستمگر ابتدا در گفتار مارکوزه پدیدار شد و او بود که پیش از فریره از «آموزش رهایی‌بخش» سخن ‌گفت.

 فصل بعدی با عنوان «آیا آزادی ترسناک است؟» جایگاهی محوری در محتوای کتاب دارد. پرسش دربارۀ چیستی و ماهیت «آزادی» مثل همهء مفاهیم بنیادین نظیر عدالت، عشق و نیکبختی دشوار است. آزادی از جمله مفاهیمی است که فکر می‌کنیم می‌دانیم چیست، اما زمانی که قرار می‌شود تعریفی از آن ارائه کنیم، از عمق ناآگاهی خود دربارۀ سرشتش دچار شگفتی می‌شویم. ما آزادی را به درستی نمی‌شناسیم. نمی‌دانیم آیا آزادی همان هرج و مرج است؟ یا آیا آزادی به این معناست که ما هر چه اراده کردیم انجام دهیم؟ آیا هر یک از ما واکنشی یکسان با حق آزادی برای خود و آزادی برای دیگران داریم؟ آیا آزادی ما، آزادی دیگران را محدود نمی‌کند و برعکس؟ نمی‌دانیم جای آزادی در تعیین سرنوشت آدمی کجاست؟ البته آنچه بیش از پاسخ به این پرسش‌ها اهمیت دارد، طرح آنها و گفتگو دربارۀ آنهاست. گفتگویی سقراطی در محیطی امن، به دور از هراس و تهدید، همراه با همدلی و احترام متقابل.

 هرچند تاریخ نشان می‌دهد که بشر شوربختانه فرصت چندانی برای این گفتگوهای همدلانه و روشنگرانه نداشته و بیشتر در هجوم ستمگران و هراس از آنان وادار به سکوت شده است. فریره با نگاهی تاریخی روند سرکوب آزادی و شکل‌گیری چرخه ستمگری و ستم‌پذیری را توضیح می‌دهد. او بر این باور است که گروهی به دلیل فقدان اعتماد به نفس و عزت نفس توانایی‌های خود را نمی‌شناسند و ترجیح می‌دهند مانع رشد خویش و دیگران شوند. آنان از آزادی می‌ترسند. بنابراین، جریان‌های ستمگرانه‌ای را شکل می‌دهند که با هر شکل از آزادی مخالفت ‌کنند. در مقابل گروهی دیگر نیز برای فرار از مسئولیت ناشی از آزادی راه «ستم‌پذیری» را انتخاب می‌کنند تا ناچار نباشند هزینه و تعهدی در قبال آزادی بپردازند. اما ستم‌پذیران پس از مدتی خسته می‌شوند و در مقابل گروه ستمگر می‌ایستند. اما افسوس که پس از پیروزی، دوباره در همان چرخهء قبلی قرار می‌گیرند و خود به ستمگرانی جدید تبدیل می‌شوند. گاه به مراتب بسی هولناکتر از ستمگر پیشین! تحلیل فریره از این رخداد پرتکرار تاریخ این است که گروه‌های ستم‌پذیر بجای مبارزه با «ستم» با  «ستمگر» مبارزه می‌کنند. در نتیجه نفس ستمگری در جامعه حضور دارد و این خود به تکرار تاریخ منجر می‌شود. فریره راه رهایی از این چرخه را در آموزش رهایی‌بخش می‌جوید. نظامی آموزشی که بجای تکیه بر «کنترل» و «رقابت» بنیاد خود را بر «مشارکت» و «همدلی» استوار سازد.

 فریره معتقد بود آزادی نیاز به تمرین دارد و این تمرین باید از کودکی آغاز شود. کودکان در خانه و مدرسه باید انتخاب را تجربه کنند. حتی اگر انتخاب آنان با خطا همراه باشد. زیرا خطا بخشی از فرایند انتخاب است، که همیشه با یادگیری همراه خواهد بود. بنابراین، کودکان باید حق انتخاب و حق خطا داشته باشند. توصیه دیگر او رهایی کودکان از «اسارت مسابقه و رقابت» است. انسانی که با مقایسه خود با دیگران گرفتار کابوس رقابت می‌شود نمی‌تواند آزادی را در ضمیر خویش تجربه کند. زیرا همیشه گرفتار دشمنی بیرونی است که باید بر او غلبه کند. این دشمن می‌‌تواند همسالان او، زمان یا هر متغیر دیگر باشد. در مقابل انسان آزاد در جستجوی شناخت و توانمندسازی خود است. او می‌داند که دنیا از پیش تعیین نشده و او به سهم خود می‌تواند با تلاش و کوشش دنیا را تغییر دهد. دنیایی که پیوسته باید در حال نو شدن باشد و قرار نیست تکرار شود. در مقابل دشمنان آزادی از تغییر دنیا در هراسند و می‌کوشند با حفظ وضع موجود مانع دگرگونی در آن شوند. زیرا آنان حقیرانه هر تغییر در شرایط موجود را تهدیدی برای خود می‌دانند.

 فصل بعدی کتاب با عنوان «انسان چیست؟ انسان کیست؟» به طرح دیدگاه فریره درباره سرشت آدمی می‌پردازد. او انسان را حیوانی می‌داند که از غرایز خود فراتر رفته، فکر می‌کند و به کمک توانایی‌هایی که دارد امکانات ویژه‌ای خلق می‌کند. انسان به جهان نگاهی تاریخی دارد، از گذشته‌اش می‌آموزد و برای فردایش برنامه‌ریزی می‌کند. بنابراین، حضور انسان در جهان منفعلانه نیست و بی‌وقفه جهان پیرامون خود را تغییر می‌دهد. به این ترتیب، او انسان را موجودی دگرگون ساز و خلاق می‌داند: «فریره انسان را جریانی از آگاهی می‌داند که می‌تواند از جهان بیرون بیاید و با کردار خود (که ترکیبی از کنش و اندیشه است) جهان را دگرگون کند. به واسطۀ همین آگاهی انسان انتخاب می‌کند، تصمیم می‌گیرد و نسبت به انتخاب خود متعهد می‌شود.» (ص. ۸۱).

 فریره «آگاهی» و «مسئولیت» را دو عنصر اساسی در تعریف انسان می‌داند. آگاهی یک ویژگی کاملاً انسانی است و مفهومی وسیعتر و عمیقتر از اطلاعات و دانش است. انسان به کمک آگاهی خود می‌تواند بر واقعیت‌ها مسلط شود و جهان را تغییر دهد. انسان آگاه مسئولیت‌پذیر است و می‌پذیرد که باید سهمی در بهتر شدن دنیا دارد. بنابراین، بجای گله و شکایت از روزگار، فعالانه برای تغییر شرایط می‌کوشد. فریره در ادامهء طرح خود برای آموزش رهایی‌بخش به ضرورت وجود چند مولفۀ دیگر در نظام آموزشی تأکید می‌کند: تلاش برای کشف رازهای جهان از طریق پرسشگری آزادانه، بها دادن به شک و تردید، توجه به دیدگاه‌های مختلف و حتی متضاد، توجه به حدس‌ها و گمان‌ها، آگاهی به این که ما جهان را می‌سازیم و ترویج تفکر حل مسئله. به این معنا که نظام آموزشی به کودکان اجازه دهد آزادانه پرسش‌های خود را مطرح کنند، از شک و تردید نهراسند، مهارت‌های جستجو در منابع را برای یافتن پاسخ‌ها و حل مسئله‌ها بیاموزند و فعالانه در ساخت دنیایی که در آن حضور  دارند مشارکت کنند.

 فصل چهارم کتاب با عنوان «تمرین آزادی» مکمل مباحث فصل سوم است. مؤلف در این فصل توصیه‌های فریره را برای تمرین آزادی در نظام آموزشی تشریح می‌کند که عبارتند از: پرهیز از تحمیل و تجویز کردن، فراهم آوردن شرایط گفت و شنود، توجه به افرادی که به هر دلیل حضورشان انکار می‌شود، و شکستن فرهنگ سکوت منفعلانه. فریره ترویج فرهنگ گفت و شنود را از شرایط بنیادین تمرین آزادی می‌داند. او نه فقط گفتگوی رو در رو، بلکه هر شکلی از این تعامل را ارزشمند می‌شمرد. بنابراین، برگزاری سمینار، گروه‌های کتابخوانی، نقد کتاب، نمایش، مصاحبه و مکاتبه با دوستان را شکلی از گفت و شنود تلقی می‌کند.

 آخرین فصل کتاب با عنوان «آموزش در بستر زندگی» بر این نکته تاکید دارد که یادگیری فرایندی منفک و مجزا از زندگی نیست. بنابراین: «موضوع یادگیری باید از زندگی فرد سرچشمه بگیرد و یا بتواند سرچشمۀ زندگی را سرشار کند. آنچه از زندگی نشأت نگیرد تهی است و کسی نمی‌تواند آن را بیاموزد یا به آن عمل کند. یادگیری زمانی رخ می‌دهد که با واقعیت‌های زندگی مخاطب هماهنگ باشد». (ص. ۱۵۳-۱۵۴). فریره وجود مشارکت و همدلی را در آموزش بسیار اساسی می‌داند. در چنین رویکری کارهای گروهی، گفت‌و شنود همدلانه و حل مسئله به شکل جمعی جای رقابت و مسابقه را می‌گیرد. تا زمانی که نظام آموزشی مروج فرهنگ رقابت و مسابقه میان دانش‌آموزان است، رویای فریره برای تحقق آموزش آگاهی آفرین و رهایی‌بخش محقق نخواهد شد.

 سخن پایانی

فریره از جمله فیلسوفانی است که با رویکرد انسانی و رهایی‌بخش در آثار خود نشان داد آزادی نه تنها ترسناک نیست، بلکه نخستین عامل سعادت و نیکبختی ماست. به شرط آنکه بتوانیم تصویر روشنی از سرشت و ماهیت آزادی ترسیم کنیم و به حقیقت آن نزدیک شویم. آنگاه می‌توانیم سرچشمه‌های زلال آزادی ناب را در ژرفای ذهن و ضمیر خود بجوییم و از اسارت‌های پیدا و پنهان رهایی یابیم. پائولو فریره با اعتقاد به اینکه بنیاد آزادی را باید در محیطهای آموزشی استوار سازیم، کوشید طرحی از یک نظام آموزشی مروج آزاداندیشی و آگاهی‌بخشی ارائه کند. محیطی که در آن دانش‌آموزان بتوانند آزادانه دربارۀ چیستی جهان، ماهیت پدیده‌ها و علل رخدادها پرسش‌های خود را مطرح کنند و بدون هراس از پیامدهای این پرسشگری، منابع موجود را برای یافتن بهترین پاسخ‌ها بکاوند. دانش‌آموزانی که چنین فضایی را تجربه کنند، می‌توانند استعدادهای خویش را شکوفا سازند و در مسیر توانمند شدن گام بردارند. آنان به دور از رقابت‌های بی‌بنیاد، مسابقه‌های بی‌پایان و حسادتهای حقیرانه، مروجان واقعی فرهنگ گفتگو، مدارا و صلح خواهند بود و می‌توانند جهان را به جای بهتری برای زیستن تبدیل کنند. ایدون باد!

مشخصات اثر:

ناصر یوسفی (۱۳۹۴) «بازخوانی پائولو فریره: با تمرکز بر کودک و آموزش کودکان». تهران: کارگاه کودک. ۱۸۴ صفحه.

تمامی حقوق مطالب محفوظ است