مقالۀ حاضر شبکۀ جهان گستر وب را همچون کانونی محوری در بسياری از مطالعات نوينِ چندين رشتۀ علمی تلقی می کند که پيوندی مفهومی ميان مباحث اصلی اين مطالعات برقرار ساخته است. در يک طبقه بندی کلی، برخی از اين رشته ها، نظير مهندسی کامپيوتر، بيشتر بر وجوه فنی اين شبکۀ جهانی تأکيد دارند و در مقابل، رشته هايی چون علوم ارتباطات و علم اطلاعات و دانش شناسی، بر وجوه کاربردی و اجتماعی آن متمرکزند. به رغم تفاوت در رويکرد اين دو گروه، مطالعات مرتبط با شبکۀ وب، همگی بر بنياد وب استوارند و بدون وجود اين شبکه، طرح چنين تحقيقاتی ممکن نيست. بر اين اساس، فارغ از رويکرد فنی يا انسانی، هرگاه تحقيقی با هدف بررسی وجه يا وجوهی از تأثيرات شبکۀ وب بر فعاليت های فردی و مناسبات اجتماعی انجام شود، در مقوله ای کلی با عنوان «مباحث پژوهشی وب بنياد» قابل طرح خواهد بود. به اين ترتيب، طيفی وسيع از موضوع های پژوهشی در اين قلمرو گسترده قابل طرح است. مثلاً تبيين پيامدهای مثبت و منفی فردی و اجتماعی استفاده از شبکه های اجتماعی مبتني بر وب، نقش شبکۀ وب در توليد و توسعۀ سرمايۀ اجتماعی و کاربردهای اين شبکه در توسعۀ آموزش در سطوح مختلف، ازجمله مباحث وب بنياد هستند. برای تبيين بيشتر اين موضوع، مقالۀ حاضر نمونه هايی از پژوهش هایو بنياد را در رشته های علوم ارتباطات، جامعه شناسی، علم اطلاعات و دانش شناسی، روانشناسی، علو م تربيتی و مهندسی کامپيوتر معرفی می کند. علاوه بر اين، مروری بر محورهای موضوعی همايش بين المللی «علم وب »، مثالی ديگر از تحقيقات و بنياد است که زمينه ساز پژوهش های ميان رشته ای و نويدبخش دستاوردهاي علمی ارزشمندی در آينده خواهد بود ... متن کامل در فصلنامه نقد کتاب اطلاع رسانی و ارتباطات، سال اول، شماره 3,4 (پاییز و زمستان 1393)، صفحات 301-308.
شاهنامه در ادبیات ما مثل دماوند است در میان کوههای ایران. قلهای نمادین، بلندتر و با شکوهتر از همه، که ریشه در خاک دارد و سر به آسمان میساید. هم غرورآفرین و زیباست؛ هم بزرگی و عظمتش آدم را مرعوب میکند. در نتیجه دماوند را میستاییم ولی بسیاری از ما خیال صعود به آن نداریم. شاهنامه هم برایمان وضعیتی مشابه دارد. از یک سو میگویم شناسنامهء ملی ماست؛ راوی ریشهها و اسطورههای ماست، مایه مباهات فرهنگ ایرانی در ادبیات جهان است؛ اما از سوی دیگر بعید است آن را بخوانیم. شاهنامه یکی از آثار کلاسیک است و به تعبیر مارک توآین: اثر کلاسیک کتابیست که همه آن را تحسین میکنند، ولی هرگز آن را نمیخوانند! با این مقدمه، میخواهم به دو پرسش پاسخ دهم. نخست آنکه در این روزگار پرشتاب که آدمها به انجام وظایف معمول و روزمره هم نمیرسند چرا باید کتاب سترگ و حجیمی مثل شاهنامه بخوانند؟ کتابی با این حجم که هزار سال پیش سروده شده و بخش عمدهای از آن نیز افسانه و اسطوره است، چه کاربردی در روزگار ما دارد؟ پرسش دوم این است: حالا با این همه مشغله چگونه شاهنامه بخوانیم، آن هم به نظم! متنی با حدود شصت هزار بیت، که خواندش فراغتی مفصل میطلبد. پاسخم به پرسش نخست این است که ... ادامه در لیزنا.